عروسک بالشی جغد
طول 22 و 38 سانتی متر
دارای پوشش ضد حساسیت مناسب برای خواب کودک
248,000 تومان – 310,000 تومان
پشتیبانی 10 الی 14 روزهای کاری
گارانتی اصالت و سلامت فیزیکی کالا
تحویل سریع
پرداخت آنلاین
عروسک بالشی جغد : یکی بود یکی نبود . نیمه شب بود و تو جنگل شِلمرود جغد غصه ی ما با اون پرهای قهوه ای و چشمهایی که توی شب بیش از صبح ، برق میزد مشغول نگهبانی بود. آخه امشب نوبتِ پلین جغده بود و باید از قلمرو مراقبت می کرد . ولی میدونی چیه ؟ این پلین خانوم ما انگار نمیخواست درست بشه . آخه به جای نگهبانی کتاب دستش بود و داشت کتاب میخوند . اونم چی ؟؟؟ کتاب ِ هری پاتر !
حتما با خودت میگی جغدا که کتاب نمیخونن . اره جغدا کتاب نمیخونن به جز پلین غصه ی ما . آخه پلین یه جغد معمولی نبود . پلین از بچگی با همه فرق داشت . اینو میشد از روی گل سحر آمیزی که دور چشم چپش قرار داشت ، فهمید .
خلاصه ، پلین همینطور لم داده بود روی شاخه و پشتش رو تکیه زده بود به تنه درخت و پاهاش رو روی هم انداخته بود و با هیجان داشت کتابش رو میخوند .
اما خدای من اون پایین چه خبره ؟
یه عده موشه بازیگوش و بدجنس با کبریت هایی که مثل بقیه ی وسایلشون از خونه آدم ها دزدیده بودند ، داشتند سعی میکردند تا دیوار محافظ رو به آتش بکشند و جنگل رو به ادمها نشون بدن . پلین خوش خیال غصه ی ماهم انگار نه انگار که باید محافظت کنه ، اصلا اونا رو ندیده بود و داشت کتابش رو میخوند .
دیوار محافظ ، یک دیوار بلند و عریض بود که یک بوته ی بزرگ و قدیمی اون را تشکیل داده بود و لابه لای شاخه های بوته کهن با هزاران تکه چوب و خار و خاشاکی که جغدها و دیگر حیوانات گذاشته بودند پر شده بود . و اینگونه هیچ موجودی حتی به کوچیکی موش ها هم ، نمیتوانست وارد آن جا بشه . یا اگر وارد میشد دیگه هیچ وقت برنمی گشت .
پلین با شنیدن بوی سوختگی چشم هاش رو از کتاب برداشت و از دیدن اون چه که اتفاق افتاده بود ،یکباره تعادلش رو از دست داد و از روی درخت ، پایین افتاد . اما سریع پرو بالش رو جمع کرد و قبل از برخوردش با زمین به سمت دهکده ی جغدها پرواز کرد . صدای شیپور خطر از همه جا به گوش میرسید و انگار پلین آخرین نفری بود که میخواست این خبر را به دیگران بدهد . چرا که همه ی حیوانات داشتند با سطلهایی پر از آب که از گردنشان آویزان بود و دسته اش را همچون گرنبند به گردن انداخته بودند ، به سمت آتش می رفتند .
پلین به دنبال راه چاره ، به سمت خانه ی جغد دانا پرواز کرد .ده دقیقه ای میشد که بی وقفه در میزد و کسی در را به رویش باز نمیکرد تا اینکه به یکباره در باز شد و پلین که آمادگی چنین چیزی را نداشت به داخل خانه پرتاب شد . بالای سرش جغد دانا با کلاه خوابی که توپی در انتهایش داشت ، ایستاده بود و اورا نگاه میکرد . پلین خود را جمع و جور کرد و گفت : سلام .
جغد دانا هم جواب داد و گفت : سلام . بگو ببینیم چی باعث شده که این وقت شب مزاحم من بشی پلین ؟
پلین چیزی نگفت و فقط به بیرون نگاه کرد .
جغد دانا با حس روشنایی غیر طبیعی که خانه اش را روشن کرده است ، برگشت و بیرون را تماشا کرد و متوجه شد که دیوار آتش گرفته است . از ترس به یکباره در جایش پرید و فریاد زد : واااااا ی .
پلین : همه ش تقصیره منه . اومدم پیشت تا کمکم کنی .
جغد دانا کمی به این طرف و آن طرف قدم زد و فکر کرد و یکهو با دیدن ستاره ی چشم پلین ، بشکنی زد و گفت خودشه .
پلین با تعجب به جغد دانا که حالا داشت در بین کتابهایش دنبال چیزی میگشت نگاه کرد تا این که بالاخره جغد دانا ، چوبی را از بین آخرین کتاب قفسه اش پیدا کرد و با آن به سمت پلین امد .
جغد دانا : همیشه منتظر روزی بودم تا بالاخره تورو با خود واقعیت آشنا کنم . تو یک جغد عادی نیستی پلین . تو از همون بچگی بعنوان یک محافظ جنگل ، توسط خدای جنگل، انتخاب شدی . این چوب رو بگیر و با تمرکز بر روی انچه که میخواهی اتفاق بیفتد ، همه ی مارو نجات بده .
و بدون این که توضیح بیشتری بدهد ، پلین رو از خانه بیرون کرد و در را به رویش بست .
پلین به چوب در دستش نگاهی انداخت . روی آن با طرح های مختلفی که یکی از آنها همان گل دور چشمش بود ، تزیین شده بود .
حرف های جغد در سرش تکرار میشد . “چیزی که او میخواهد ؟” او میخواست تا آتش خاموش شود . پس به سمت بوته ی کهن پرواز کرد . طولی نکشید تا به آنجا رسید . با دیدن آن همه آتش وحشت کرد و خواست تا برگردد . اما با به یاد آوردن حرف های جغد دانا دوباره مصمم شد تا همگی را نجات بدهد . نمیدانست چه کاری بکند . ناخوادگاه چشمانش را بست و چوب را به سمت آتش گرفت و از ته دل خواست تا آتش خاموش شود و بر روی خاموش شدنش تمرکز کرد . یکهو گل دور چشمش همچون گل روی چوب ، روشن شد و آتش مقابلشان به یخ تبدیل شد . پلین که این را دید ، شروع به پرواز کرد و با گرفتن چوب بروی گدازه های آتش ، همه را به یخ تبدیل کرد . دیگر صبح شده بود که آتش به کمک پلین خاموش شد . همه مات و مبهوت به آن چه که پلین انجام داده بود خیره شده بودند . انگار افسانه ی محافظان جنگل ، فقط یک افسانه نبود .
خلاصه … همه با خوشحالی به سمت پلین آمدند و اورا بر روی دستانشان گرفتند و با گفتن : پلین قهرمانه ، از او تشکر کردند .
و این بود غصه ی پلین جغد بالشتی شما کوچولو ها . ازین به بعد آسوده بخوابید . چون پلین قهرمانه پیشتونه . شما عریزان میتوانید عروسک بالشی جغد و انواع عروسک های بالشتی و عروسک حیوانات بالشی را از فروشگاه پیویو تهیه کنید.
اطلاعات فروشنده
- نام فروشگاه: پیویو
- فروشنده: پیویو
- آدرس: خراسان رضوی
- 3.99 امتیاز از 296 دیدگاهامتیازدهی 3.99 از 5 در 296 امتیازدهی مشتری
حراجی پیویو

ماکت ماشین فلزی بنز میباخ GLS600

ماکت ماشین فلزی پورشه porsche آیتم JLF 1901 مقیاس 1:24
لگو جت جنگی F15 آیتم 202248
لگو دریایی طرح ماینکرافت MG1305
پک مینی فیگور 24 عددی ماینکرافت طرح مشاغل آیتم 22628
ست مینی فیگور 12 عددی ماینکرافت طرح مشاغل آیتم 22641

نقد و بررسیها
پاکسازی فیلترهنوز بررسیای ثبت نشده است.